به گزارش مشرق، فارس نوشت: بنياد انديشه اسلامي همواره کوشيده است به شيوههاي مختلف و در موضوعات گوناگون زمينه را براي آگاهي مخاطبان خود فراهم کند. يکي از اين شيوهها انتشار ويژهنامههايي با موضوعات مختلف در قالب مجلات بنياد انديشه بوده است. دستاندرکاران بنياد انديشه اسلامي وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي هر بار با توجه به مناسبتهاي مختلف يا با در نظر گرفتن شرايط سياسي، اجتماعي، فرهنگي و مذهبي داخلي و خارجي، موضوع مورد بحث اين ويژهنامهها را انتخاب ميکنند. با توجه به اينکه شماره آينده ماهنامه «اکو آو اسلام» به بحث «جنگ رواني» اختصاص يافته، روابط عمومي سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي گفتوگويي با مهدي گلجان، مديرعامل بنياد انديشه اسلامي انجام داده و در آن ابعاد مختلف اين مسأله که در شرايط کنوني اهميت بسياري پيدا کرده، بيان شده است. با هم اين گفتگو را ميخوانيم.
* به چه دليل تصميم گرفتيد، ويژهنامهاي با موضوع جنگ رواني منتشر کنيد؟
جنگ رواني از زيرمجموعههاي جنگ نرم است. جنگ نرم در برابر جنگ سرد و در حقيقت شامل هرگونه اقدام رواني و تبليغات رسانهاي است که جامعه هدف را نشانه ميگيرد و بدون درگيري نظامي، رقيب را به انفعال يا شکست واميدارد. جنگ نرم در پي از پاي درآوردن انديشه و تفکر جامعه هدف است تا حلقههاي فکري و فرهنگي آن را سست کرده و با بمباران خبري و تبليغاتي در نظام سياسي و اجتماعي حاکم، تزلزل و بيثباتي تزريق کند. از اين رو يکي از اهداف و وظايف بنياد انديشه اسلامي آگاهي بخشيدن به مخاطبانش در سراسر جهان، در خصوص موضوعات و چالشهايي است که در ظاهر از اهميت چنداني برخوردار نيستند؛ اما در واقع ابزار قدرتهاي بزرگ براي تاثير بر ديگر کشورها و دستيابي به اهداف پنهان آنها هستند؛ به ويژه کشورهايي که در مقابل دولتهاي استکباري سرِ تعظيم فرود نياورده و ميخواهند خود سرنوشتشان را رقم بزنند. يکي از اصول اساسي جنگ رواني استفاده از ناآگاهي مخاطب است، زيرا مخاطب ناآگاه هيچگاه به دنبال يافتن حقيقت نميرود يا اگر هم بر حسب اتفاق با حقيقت روبرو شود، آنچه را که از قبل در ذهنش قرار دادهاند، ميپذيرد تا حقيقتي بيروني و ملموستر. بنابراين آگاه کردن مخاطب از چنين مسايل، براي موسسهاي چون بنياد انديشه اسلامي امري ضروري است.
* پيش از اين هم تلاشي جهت آگاهيبخشي به مخاطبان خود انجام دادهايد؟
بله، مطمئناً. در شماره 288 مجله انگليسي زبان «محجوبه» طي مقالهاي مفصل به بحث جنگ رواني پرداختيم و روي جلد اين شماره را نيز به همين موضوع اختصاص داديم. چندي پيش جلسهاي با حضور بنده، سردبيران مجلات و مديران بخشهاي مختلف بنياد انديشه اسلامي و جناب آقاي دکتر اسلامي مديرکل حوزه رياست سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي برگزار شد و ايشان ضمن قدرداني از زحمات دستاندرکاران بنياد انديشه بر لزوم پرداخت بيشتر به چنين مقولهاي تأکيد کردند. با اشاره ايشان به اين مسأله، ما هم تصميم گرفتيم ويژهنامهاي در خصوص جنگ رواني در قالب مجله «اکو آو اسلام» که يکي از معتبرترين نشريات بنياد انديشه محسوب ميشود، ارايه دهيم.
* به نظر شما الزام پرداختن به جنگ رواني چيست و واقعا در مقطع کنوني ضرورت آن بيش از گذشته حس ميشود؟
ببينيد، جنگ رواني بحث امروز و ديروز نيست؛ بلکه جنگ رواني سابقه اي با قدمت تاريخ بشريت دارد. تاريخچه جنگ رواني به سالها پيش و تمدنهاي اوليه بشر بازميگردد. «پل لاينبارگر» و چندين محقق ديگر بر اين واقعه اتفاقنظر دارند که جنگ «کيدئون» با «ماد»ها قديميترين جنگ رواني است. «کيدئون» برخلاف رسوم نظامي آن زمان که هر دسته 100نفره يک مشعل در دست داشتند، به هر کدام از افراد يک مشعل داد و اين توهم را در ذهن دشمن بهوجود آورد که تعداد مهاجمين 100برابر ميزان واقعي است، در نتيجه بدون هيچ درگيرياي پيروز شد. از اين پس اين باور بهوجود آمد که جنگ دستکم در دو زمينه رخ ميدهد، ميدان نبرد و افکار عمومي. در واقع در کنار استراتژي سياسي و اقتصادي، سايکو استراتژي (راهبرد رواني) که عنصري رواني است نيز کاربرد گستردهاي پيدا کرده و کاربرد آن تنها به زمان جنگ محدود نميشود و در زمان صلح نيز به شکل وسيعي از آن استفاده ميشود. اکنون ما در عصري زندگي ميکنيم که رسانهها و مجامع بينالمللي، رشد بسيار زيادي کردهاند و ديگر مانند گذشته، تنها يک خبرگزاري بزرگ يا يک سرويس خاص به نقل اطلاعات نميپردازد. در عصر انفجار اطلاعات و همهگير شدن اينترنت، سرعت در پردازش و انتقال اطلاعات حرف اول را ميزند. فضاي بيانتهاي اينترنت، امکان انتقال سريع و تفسير شده اطلاعات به مخاطبان را فراهم آورده است. در چنين فضايي جنگ رواني يا رسانهاي اهميت بسياري پيدا ميکند. اگر در گذشته جنگ رواني يک امر عادي و پيش پاافتاده بود، اکنون نبردي است براي تسلط بر افکار و اذهان که ميتواند منجر به برتري يک کشور بر کشور ديگر شود. امروز قدرتهاي بزرگ که در پي تأثير غيرمستقيم بر افکار عمومي ملتهاي ديگر هستند، از اين فرصت نهايت استفاده را برده و از رسانه به عنوان ابزاري براي نيل به اهداف به ظاهر انساندوستانه خود، استفاده ميکنند. در چنين شرايطي است که آگاهي مخاطب نقشي انکارناپذير پيدا ميکند و ضرورت آن از اين جهت است که در جنگ رواني به جاي استفاده از سلاح، اقداماتي نظير زايل کردن خرد و هوش انساني و مضمحل کردن حيات معنوي و اخلاقي يک ملت به کار ميرود. هدف سردمداران جنگ رواني تغيير دولتها، فروپاشي حکومتها و کسب قدرت سياسي است و اهدافي چون صلحطلبي و اعتقادات اخلاقي و مذهبي تنها پوششي براي اقدامهاي پليد آنها هستند. ضمنا اين نکته را نيز نبايد فراموش کرد که مخاطبان جنگ رواني تمام اقشار جامعه هستند. بنابراين اطلاعرساني بايد در سطحي گسترده و همهگير انجام شود. به همين دليل بنياد انديشه اسلامي به دنبال آگاه کردن مخاطبان براي جلوگيري از پيامدهاي مخرب جنگ رواني است.
* آيا ممکن است که جنگ رواني يا به اصطلاح جنگ نرم، سمت و سويي خشونتبار به خود بگيرد؟
بله. اتفاقاً از قرن گذشته تاکنون ابرقدرتها فعاليتهاي زيادي در زمينه انرژي باطني و قدرتهاي ذهني و رواني انسانها در جهت رسيدن به اهداف سياسي و نظامي خود انجام دادهاند. اين فعاليتها شامل جاسوسي با روشهاي غيرمعمول، اثرگذاري بر اجسام و افراد از راه دور و ساخت و بهکارگيري سلاحهاي سايکوترونيک است. ابرقدرتها با دستيابي به اين توانايي ميتوانند بدون درگيري مستقيم، بر مغز رهبران کشورهاي هدف مسلط شده و به راحتي دستورات مطلوبشان را به اجرا درآورند. جنگ رواني طيف وسيعي از فعاليتهاي تروريستي و خشونتمآبانه سمبليک را که به منظور ارعاب يا ترغيب مخالفان به تطبيق رفتار خود طراحي ميشوند، دربرميگيرد. اين ديدگاه فعاليتهاي پنهاني نظير جاسوسي، براندازي، آدمکشي و ديگر اشکال تروريسم و سانسور را در قلمرو جنگ رواني قرار ميدهد و به عبارتي با دستکاري ماهيتها، به مقصودهاي پليد خويش دست مييابد. مهمترين جنبه جنگ رواني، شکل دادن به نگرشهاي عمومي ملت است؛ حال اين جنگ رواني ممکن است از طريق رسانهها و به صورت شعار نمود يابد يا به شکل عمليتر و به صورت قتل و ارعاب. اقدامهاي سازمانهاي جاسوسي آمريکا، انگليس و اسراييل از جنبههاي بارز به کارگيري خشونت در جنگ رواني به شمار ميرود و نمونه اخير آن نيز ترور دانشمندان هستهاي ايران است.
* اکنون که بحث به اينجا رسيد، بد نيست کمي هم در مورد چگونگي به وجود آوردن جنگهاي رواني توضيح دهيد؟
اگر از متون ابتدايي تمدن بشري مانند کتاب دولت افلاطون تا دکترينهاي جديد و معتبر جهاني را بررسي کنيد با صدها روش ايجاد جنگ رواني روبرو ميشويد که برخي از آنها سياهترين و ننگآورترين قوانيني هستند که براي فريب دادن ملتها به کار ميروند. عملياتهاي مربوط به جنگ رواني ممکن است کوتاه مدت يا بلندمدت باشند. در تبليغات بلندمدت (راهبردي) نشر خبر به روش مستمر و با وسايل مختلف با هدف کمک به سياست خارجي دولت و بالا بودن شهرت و اعتبار آن انجام ميشود؛ اما در تبليغات کوتاهمدت (تبليغات جنگي)، نشر خبر و فريب هدف به روشي منظم و دقيق صورت ميگيرد. همچنين شکل ديگري از تبليغات وجود دارد به نام تبليغات سري و پنهاني که نمونه آن نفوذ و اثرگذاري از طريق فيلمها و کارتونها (تام و جري، ميکي ماوس) است. جنگ رواني معمولا به 3 صورت انجام ميشود. نوع اول جنگ رواني استراتژيک است با فعاليت گسترده و بلندمدت که به تحريک مردم کشور هدف عليه فرهنگ و تمدن خودشان و نقاط آسيبپذير سياسي، اقتصادي، نظامي واجتماعي آنها مي پردازد. در نوع دوم که جنگ رواني تاکتيکي ناميده ميشود عليه سربازان دشمن در ميدان نبرد و همچنين عليه اتباع دولت مزبور صورت ميگيرد و هدفش تضعيف و درهم شکستن روحيه مقاومت نيروهاي دشمن است. شکل سوم جنگ رواني که به آن تحکيمي ميگويند، به منظور افزايش همکاري مردم غيرنظامي در سرزمين خودي صورت ميگيرد و مسايل ديگر که از حوصله اين بحث خارج است. البته عوامل ديگري نيز بر ايجاد جنگ رواني تاثير ميگذارند که مهمترين آنها عوامل ذهني و محيطي هستند. در اين بين از نقش تاثيرگذار ايجادکنندگان جنگ رواني نيز نبايد گذشت. آنها از نزديک با ويژگيهاي رواني و اجتماعي و روحيات فردي جامعه آشنايي دارند، بنابراين مخاطبان بهتر به آنها اعتماد خواهند کرد و از طرفي بيشتر ميتوانند به خواص قومي و مليتي نزديک شوند. آنها بر زبان جامعه تسلط کامل دارند؛ چراکه راز ارتباط برقرار کردن با بوميهاي يک جامعه تسلط بر دايره واژگان آنها است. سطح بالاي سواد و آگاهي در رابطه با مسايل مربوط به جامعه و داشتن فکري خلاق و تحليلي از مسايل سياسي موجب ميشود، به وجودآورندگان جنگ رواني به سلاحي خطرناک و تأثيرگذار تبديل شوند.
* براي مقابله با جنگهاي رواني چه بايد کرد و بنياد انديشه اسلامي چه راهکارهايي در نظر دارد؟
يک مثل معروفي وجود دارد که ميگويد «علاج واقعه قبل از وقوع بايد کرد.» امروزه يکي از راههاي مبارزه با بيماريهاي واگيردار و خطرناک واکسينه کردن مردم است. ما بايد مردم را در مقابل پيامدهاي جنگ رواني واکسينه کنيم. تنها راه واکسينه کردن مردم بالا بردن سطح آگاهي آنها است. جنگ نرم معمولاً به آساني قابل شناسايي نيست و حتي گاهي بانيان آن به عنوان يک نخبه مورد ستايش و تشويق قرار ميگيرند. لازمه تشخيص جنگ رواني داشتن آگاهي است. اطلاعرساني مناسب و درست در برنامههاي رسانهاي، تلاش براي اعتمادسازي عمومي در کشور، تلاش براي ايجاد مصونيت رواني در جامعه، برگزاري همايشها و نشستهاي تخصصي و همانديشي، ارتقاي سطح فعاليتهاي رسانهاي، تبيين دقيق استراتژي مقابله با جنگ نرم، پرهيز از تکبعدينگري و رصد مداوم رسانههاي غربي در راستاي شناخت تاکتيکهاي جاري براي مقابله با آنها، پرهيز از جبههگيري مشخص و آشکار درباره موضوعات و ارايه غيرمستقيم براي اثرگذاري بيشتر، گسترش دامنه فعاليتهاي فرهنگي و افزايش محصولات فرهنگي تاثيرگذار بر جامعه و جوانان از جمله اقدامهايي است که توسط بنياد انديشه و ديگر نهادهاي مرتبط بايد صورت گيرد. در واقع نبرد فرهنگي را بايد با نبرد فرهنگي پاسخ داد. در کل براي مقابله با جنگ نرم نيازمند دانش روز و روشهاي علمي هستيم. همانطور که گفته شد وظيفه مؤسسههايي چون بنياد انديشه اسلامي دادن آگاهي مناسب به مخاطبان براي روبرو شدن با جرياني است که اين روزها به شدت در پي تاثير بر افکار مردم جهان و به ويژه تغيير ديدگاه آنان نسبت به اسلام و مسلمانان است. چاپ ويژهنامههايي چون ويژهنامه آتي مجله «اکو آو اسلام» از جمله اقدامهاي بنياد انديشه اسلامي با هدف روشن کردن افکار عمومي در خصوص اينگونه تلاشهاي کشورهاي غربي و به ويژه آمريکا و اسراييل است.